معنی خنگ و ابله و نادان

حل جدول

خنگ و ابله و نادان

مشنگ


خنگ و نادان

ابله، مشنگ


ابله و نادان

خنگ، دنگ، کودن، بل، کانا، غت

ببو

بلها

کانا


نادان و ابله

غُت

هزاک

لغت نامه دهخدا

خنگ و لوک

خنگ و لوک. [خ ِ گ ُ] (اِ مرکب، از اتباع) کسی را گویندکه در جمیع چیز عاجز باشد و از او کاری برنیاید. این لغت از توابع است، یعنی خنگ را بی لوک و لوک را بی خنگ به این معنی نمیگویند. (برهان قاطع):
خانه تنگ و در آن جان خنگ و لوک
کرد تا ویران کند خانه ملوک.
مولوی.
خنگ و لوکم چون جنین اندر رحم
نه مهه گشتم شد این نقلان بهم.
مولوی.


خر و خنگ

خر و خنگ. [خ ِرْ رُ خ ِ] (اِ مرکب، از اتباع) صدای و آواز چیزی. (یادداشت بخط مؤلف).


خنگ و خرف

خنگ و خرف. [خ ِ گ ُخ ِ رِ] (ترکیب عطفی) بلید. کندذهن. نافهم. خرفت.

معادل ابجد

خنگ و ابله و نادان

826

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری